مشتی استخوان و تکّه ای تربت
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ب.ظ
زمانی شهید صفر مهدوی به همراه هفت تابوت دیگر به زمین برگشتند.
یادم نمی رود.
ما به دنبال آنها با دلی پر خون و اشکی روان
می دویدیم.
من و صفر هم سنّ بودیم.
با این فرق که او به سنّ من به آسمان پر کشید و
من به سنّ او ، روی زمین به دنبال تابوتش می دویدم.
در گلزار برای عهدی وارد مزار شدم.
به دستم تربتی از امام شهیدان بود.
دست به درون کفن بردم ولی به جای دستش با استخوان او
دست دادم.
خاک مزار حسین را به کفن صفر سپردم و ندبه کردم؛
قرارمان به قیامت.
مشتی استخوان و تکّه ای تربت را فراموش نخواهم کرد.
به امید روزی که دستم بگیرد.
۹۲/۰۷/۰۴