تقریرات آخوند

قسم به قلم و آنچه می‌نویسند

به آخوند خراسانی برخوردم ؛ محرمانه گفتم : راست بگو،ازخدا چه می خواهی؟ گفت : فقط دو شاگرد می خواهم که حرف های مرا بفهمد.بعد از این ،نه دولت و نه ریاست و نه مرید و امثال ذالک.هیچ یک را نمی خواهم.
آقانجفی قوچانی؛سیاحت شرق
دانش آموخته درس خارج حوزه علمیه قم هستم . چند سالی ست مشغول تدریس "ادبیات" ، "فقه" و "اصول" در حوزه علمیه هستم.

طبقه بندی موضوعی

تقریرات آخوند

قسم به قلم و آنچه می‌نویسند





مشتی استخوان و تکّه ای تربت

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ب.ظ

زمانی شهید صفر مهدوی به همراه هفت تابوت دیگر به زمین برگشتند.
یادم نمی رود.

ما به دنبال آنها با دلی پر خون و اشکی روان

می دویدیم.

من و صفر هم سنّ بودیم.

با این فرق که او به سنّ من به آسمان پر کشید و

من به سنّ او ، روی زمین به دنبال تابوتش می دویدم.

در گلزار برای عهدی وارد مزار شدم.

به دستم تربتی از امام شهیدان بود.

دست به درون کفن بردم ولی به جای دستش با استخوان او

دست دادم.

خاک مزار حسین را به کفن صفر سپردم و ندبه کردم؛

قرارمان به قیامت.

مشتی استخوان و تکّه ای تربت را فراموش نخواهم کرد.

به امید روزی که دستم بگیرد.

دفاع مقدس

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۴
محمدباقر حسن زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی